متأهلانــــــــــه

روزانه هایمان زیر یک سقف

متأهلانــــــــــه

روزانه هایمان زیر یک سقف

یادداشت شصت و هشتم-مادر

دخترا ،  خانوما ، مامانا روزتون مبارک.

مامانای جدید روز شما هم مبارک.

کادو گرفتین؟

به نظر من مادر بودن سخت ترین کار دنیاست. این روزها واقعا روزهای سختی شدن. ماجرای غذا نخوردن و حرص دادن من یه طرف ، نمیدونم دخترک شیطنتش بیش از حد شده یا صبر من کم شده. احتمالا هر دو. این روزها حتی 5 دقیقه هم تنها بازی نمیکنه. حتما باید یکی باهاش همبازی شه. تا باباش نباشه من... اونم وسط هزارتا کار خونه. بعد که نمیرسم عصبانی میشم. دختری رو دعوا میکنم . بعد حرص می خورم از دست خودم که مادر خوبی نیستم. این روزها سخته خیلی سخت. همه توقع ها از مادره. همه ی چشما دنبال اینه که مامان با بچه چیکار میکنه.

از حق نگذریم خیلی مامان و فری جون کمک هستن. ولی خوب همیشه تو اون زمانی که دختری پیش اوناست من شبیه تراکتور دارم کارای عقب افتاده خونه رو انجام میدم. تمیزکاری و سرو سامان دادن.

احتیاج به آرامش دارم .استراحت روح و روان. زمان مال خودم باشه. سکوت مطلق. هیچی هیچی. من باشم و من.

بعضی وقتا فکر میکنم دیگه همچین چیزی اتفاق نمیفته. چون یه مادر همیشه و در همه حال دل نگران بچه شه.

-----

دختری جون منه. عمره منه. همه ی زندگیم رو میدم که اون راحت باشه. وقتی بوی تنش رو نفس میکشم میمیرم از خوشی. وقتی می بوستم دوست دارم زمان وایسته. وقتی دو سه ساعت پیشم نیست پرواز میکنم واسه دیدنش.

فدای سرش اذیت کردناش. فدای سرش که تو 26 سالگی تعداد موهای سفید سر مامانش از مشکی هاش خیلیییییییی بیشتره....ولی مادر بودن خیلییییییییییی سخته.

و چه خوب ماری حق مطلب رو تمام کرد.


* لینک درست شد.